English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
carried U نشانه وقوع وام
carries U نشانه وقوع وام
carry U نشانه وقوع وام
carrying U نشانه وقوع وام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
flag U نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flags U نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
straw in the wind <idiom> U نشانه کوچک قبل از وقوع حادثه
Other Matches
pointers U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer U نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image [تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips U برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic U آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
peach design U نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
outbreaks U وقوع
outbreak U وقوع
far between U کم وقوع
occurrence U وقوع
incidence U وقوع
occurence U وقوع
occurrences U وقوع
occurance U وقوع
frequentness U کثرت وقوع
contingencies U احتمال وقوع
infrequency U ندرت وقوع
interjacency U وقوع در میان
presence U وقوع وتکرار
frequencies U کثرت وقوع
under way U درشرف وقوع
locality U محل وقوع
come through U وقوع یافتن
come off U وقوع یافتن
contingency U احتمال وقوع
scenes U جای وقوع
incidence U تصادف وقوع
imminence U قرابت وقوع
localities U محل وقوع
scene U جای وقوع
done U وقوع یافته
frequency U کثرت وقوع
bring to pass U به وقوع رساندن
centricity U وقوع درمرکز
externality U وقوع درخارج
chronological U بترتیب وقوع
rede U وقوع مصلحت
the scene is laid in paris U جای وقوع
recurrenge U وقوع مکرر
accident proof U علت وقوع حادثه
failure logcing U ثبت وقوع خرابی
allopatric U بتنهایی وقوع یافته
alpha radiation U وقوع طبیعی پرتو
imminency U وقوع خطر نزدیک
chronological U ترتیب زمانی وقوع
red handed U حین وقوع جنایت
trichromatism U وقوع درسه حالت
imminence U وقوع خطر نزدیک
prejudgment U قضاوت قبل از وقوع
hunches U فن احساس وقوع امری در اینده
hunching U فن احساس وقوع امری در اینده
early event time U زودترین زمان وقوع یک واقعه
latest event time U دیرترین زمان وقوع یک واقعه
mark time <idiom> U منتظر وقوع چیزی بودن
rhyme scheme U ترتیب وقوع قوافی در بندشعری
bring about U سبب وقوع امری شدن
venue U محل وقوع جرم یا دعوی
hunch U فن احساس وقوع امری در اینده
hunched U فن احساس وقوع امری در اینده
venues U محل وقوع جرم یا دعوی
precludes U مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precluded U مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
precluding U مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
impend U اویزان کردن در شرف وقوع بودن
preclude U مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
pigs might fly U وقوع هر چیزبعید نیست کاردنیا را چه دیدی
preordain U قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
electro optics U وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
loops U ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
a stitch in time saves nine <proverb> U علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد
looped U ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
alibi U غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
alibis U غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
loop U ترتیب دستورات که تا وقوع یک شرط تکرار می شوند
anticipation U سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
the bird is p of that event U مرغ وقوع ان رویدادرا ازپیش احساس میکند
conditional U مین کننده وقوع چندین کار مشخص
preset vector U دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
intercurreace U مداخله وقوع درمیان ورود یک ناخوشی درناخوشی دیگر
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
flag U بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود
flags U بیت ای در کلمه که در صورت وقوع سر زیر ریاضی یک میشود
special vertict U رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
condition U 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
faults U خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fault U خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
faulted U خودکار فرآیندی که به طور منط قی یا ریاضی وقوع خطا درمدار را تشخیص میدهد
fallout U خرابی مولفههای الکترونیکی که به هنگام کنترل کیفی یک قطعه جدید از تجهیزات به وقوع می پیوندد
counter revolution U عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
metal deactivator U مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
unconditional U دستوری که کنترل را از یک بخش برنامه به دیگری منتقل میکند , بدون بستگی داشتن به وقوع شرایط ی .
flow diagram U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
fault U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
faulted U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
faults U برنامهای که وقوع خطا در سیستم را بررسی میکند و ذخیره میکند
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
warned U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
icons U نشانه
ikons U نشانه
presaged U نشانه
presage U نشانه
presages U نشانه
icon U نشانه
marks U نشانه
mark U نشانه
symbol U نشانه
presaging U نشانه
omen U نشانه
omens U نشانه
indicative U نشانه
reminiscences U نشانه
symptom U نشانه
symptoms U نشانه
emblematic U نشانه
symptomless U بی نشانه
trace U نشانه
traced U نشانه
traces U نشانه
one address U با یک نشانه
bench mark U نشانه
attribute U نشانه
attributes U نشانه
attributing U نشانه
reminiscence U نشانه
indications U نشانه ها
marker U نشانه
signalled U نشانه
markers U نشانه
signal U نشانه
token U نشانه
emblems U نشانه
emblem U نشانه
signaled U نشانه
cursors U نشانه گر
cue U نشانه
cues U نشانه
tokens U نشانه
cursor U نشانه گر
sacraments U نشانه
sacrament U نشانه
portents U نشانه
portent U نشانه
probability factor U ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
discriminandum U نشانه افتراق
sightings U نشانه رفتن
marker U علامت نشانه
go ahead U نشانه ترقی
frequency mark U نشانه فرکانس
vetoed U نشانه مخالفت
sighting U نشانه رفتن
emblematical U حاوی نشانه
indicium U نشانه ویژه
pivot point U نقطه نشانه
vetoing U نشانه مخالفت
vetoes U نشانه مخالفت
indication U اشعار نشانه
minimal cue U نشانه کمینه
veto U نشانه مخالفت
bode U نشانه بودن
direction peg U میخ نشانه
dan buoy U بویه نشانه
asterisks U 1-نشانه گرافیکی
asterisk U 1-نشانه گرافیکی
signal U علامت نشانه
signaled U علامت نشانه
signalled U علامت نشانه
code U نشانه قراردادی
symptomatic U نشانه بیماری
proofs U نشانه مدرک
proof U نشانه مدرک
line of sight U خط نشانه روی
badge reader U نشانه خوان
bench mark U نشانه مبنا
cue learning U نشانه اموزی
train U نشانه رفتن
cockshy U نشانه روی
cockshot U نشانه روی
level U نشانه گرفتن
leveled U نشانه گرفتن
levelled U نشانه گرفتن
levels U نشانه گرفتن
trained U نشانه رفتن
trains U نشانه رفتن
aiming U نشانه روی
token passing U گذراندن نشانه
indicator U علامت خط نشانه
aimed U نشانه گرفتن .
aim U نشانه گرفتن .
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com